لطفا فایل زیر را دانلود نمایید
بیش از یک سال است که هر روز در میان اخبار روزنامهها و سایتها و لابلای سخنرانیهای مسئولان مطلبی در مورد استخدام معلمان و کاهش ساعت کار و استخدام پرستاران میخوانیم ومیشنویم و بحمدلله مسئولان متعددی بجد متولی پیگیری حق و حقوق تضییع شدهی این عزیزان میشوند و تاکنون نه اینکه نخواسته باشند که نتوانستهاند کاملاً حق را به حقدار برسانند.اما صحبت من در مورد قشر مظلوم دیگری از افراد جامعه است که علیرغم تمام حرف و حدیثهایی که پشت سرشان است هیچگاه خبری از تحصن و اعتراض و اعتصاب آنان نشنیدهایم. کسانی که سالهاست قوانین و مقرراتی برای حمایت از اشتغال آنان تصویب میشود و هیچگاه به سرانجام نمیرسد، چون متولی ندارد.
کافی است عبارت «فرزند شهید رسمی» را در کادر جستجوی یکی از سایتها درج کرده و با ملاحظهی نتایج از این قوانین و مقررات دهان پرکن آگاه شوید:
«فرزندان شهید رسمی میشوند»
«برخورداری فرزندان شهدا از مزایای یک مقطع تحصیلی بالاتر»
«استفادهی فرزندان شهید از مأموریت آموزشی»
و جدیدترین آنها«برخورداری فرزندان شهید از مزایای جانبازان ۵۰ درصد و بالاتر» و بسیار موارد اینچنینی.
البته ناگفته نماند که مسئولان محترم جهت اعطای این مزایا تمهیداتی هم اندیشیده و هر از چند سالی قوانینی تصویب کردهاند مثل:
«قانون تسهیلات استخدامی فرزندان شاهد در سال ۸۰ و آئین نامهی اجرایی آن در سال ۸۱»
«آئین نامهی ساماندهی اشتغال فرزندان شاهد در سال ۸۵»
و باز هم «آئین نامهی ساماندهی اشتغال فرزندان شاهد در سال ۸۸» و
و فریبندهترین آنها که در قانون بودجه ۸۹ تصویب شد «فرزندان شهداء از کلیه امتیازات مقرر در قوانین مختلف برای جانبازان ۵۰% به استثناء معافیت از مالیات حقوق، دستمزد، بیمه درمان و بازنشستگی، تسهیلات خودرو، حق پرستاری و کاهش ساعات اداری برخوردار میباشند.» که البته در دو نوبت در ماههای اردیبهشت و تیرماه ۸۹ معاون تعاون و نیز مدیرکل اشتغال بنیاد شهید مواردی که طبق قانون بودجه ۸۹ باید اعمال شود را به دستگاهها فقط اعلام کردهاند.
فرزندان شهدا هیچگاه چیزی نخواسته و برای آنچه تصویب شده و اجرا نشده تحصن نکردهاند چرا که هیچ امتیازی جای پدر یا مادر از دست رفته را نخواهد گرفت. اما چرا مسئولان محترم از این همه نجابت سوء استفاده کرده و آنها را سر زبانها میاندازند بدون اینکه به آنچه میگویند عمل کنند. منت گذاشتن تا کی؟
نمایندگان محترم مجلس کدامیک از شما تاکنون پیگیر اجرای مصوبات فوق الذکر بودهاید؟ حداقل برای دلخوشی ما و سؤال از رئیس بنیاد یا معاون راهبردی یا هر مسئول دیگری امضا جمع میکردید و پای عمل آن را پس میگرفتید، اما حتی این کار را هم نکردید.!؟
مشاوران محترم ایثارگران در وزارتخانهها و استانداریها شما چه؟ آیا چون مشاورت سمت اجرایی نیست و به جز درد سر هیچ حق و حقوقی ندارد ارزش کار کردن در آن نمیبینید؟
مسئولان محترم بنیاد شهید آیا بس نیست این همه تبلیغات رسانهای در مورد کاری که نکردهاید؟
جناب آقای شیراوند تا کی میخواهید در سخنرانیهای خود از حق ما دفاع کنید آیا خسته نشدید؟ ما که خسته شدیم از این همه انگشت نما بودن.
اکنون ما آخرین نسل از فرزندان شهدای جنگ تحمیلی (و ان شاء الله آخرین نسل از فرزندان شهید این مملکت) به سن اشتغال رسیدهایم، عمل به ادعاها را برای که نگه داشتهاید؟
معاونین محترم راهبردی، برنامه ریزی، توسعه مدیریت و منابع انسانی رئیس جمهور آیا میدانید انگشت اشاره مسئولین بنیاد و دستگاههای اجرایی به سمت شما است و میگویند شما هستید که باید مجوز استخدام و تبدیل وضع را صادر کنید؟
ریاست محترم جمهور دفاع از حق ما در سخنرانیهای عمومی نه تنها ما را به چیزی نمیرساند که اتهام دیگران را هم برای ما به همراه دارد؟ بحمدلله تمام کسانی که باید متولی و پیگیر اجرای این قانون باشند از اعضای کابینهی حضرتعالی هستند و نیاز به چانه زدن با مجلس نیست، پس «میشود و میتوانید»، البته اگر بخواهید.
به راستی مگر نه اینکه قانون تسهیلات استخدامی جانبازان که طبق قانون بودجه ۸۹ برای فرزندان شهید هم لازم الاجرا است، دولت را موظف به ایجاد پست سازمانی جدید نکرده است و مگر نه اینکه تمام قوانین مغایر با قوانین فوق الذکر، موقوف الاجرا میباشد؟
اگر دیوان عدالت اداری در تاریخ هفتم مرداد هشتاد رأی وحدت رویهی خود را با شمارهی ۱۴۸ درخصوص تبدیل وضعیت جانبازان غیر رسمی به رسمی (قابل تسری به فرزندان شهید) تصویب کرده، پس این همه تعلل و تأخیر در اجرای قانون برای چیست؟
میگویند این قانون از ابتدای سال ۸۹ لازم الاجرا بوه و کلیهی حقوق و مزایا از ابتدای امسال قابل پرداخت است، اما کسانی که خواهان استفاده از مأموریت آموزشی بودهاند تا کنون دو ترم را از دست دادهاند آیا زمان از دست رفته هم قابل جبران است؟
در پایان بد نیست حکایتی مناسب حال این روزهای فرزندان شهید ذکر کنم که خالی از لطف نیست:
پادشاهی در یک شب سرد زمستان از قصر خارج شد. هنگام بازگشت سرباز پیری را دید که با لباسی اندک در سرما نگهبانی می داد.
از او پرسید: آیا سردت نیست؟
نگهبان پیر گفت: چرا ای پادشاه اما لباس گرم ندارم و مجبورم تحمل کنم.
پادشاه گفت: من الان داخل قصر می روم و می گویم یکی از لباس های گرم مرا را برایت بیاورند.
نگهبان ذوق زده شد و از پادشاه تشکر کرد.
اما پادشاه به محض ورود به داخل قصر وعده اش را فراموش کرد.
صبح روز بعد جسد سرمازده پیرمرد را در حوالی قصر پیدا کردند، در حالی که در کنارش با خطی ناخوانا نوشته بود:
ای پادشاه من هر شب با همین لباس کم سرما را تحمل می کنم اما وعده لباس گرم تو مرا از پای درآورد
مسئولان بزرگوار! پدران و مادران ما در راه این آب و خاک جان خود را از دست دادند و ما هم جان خود را برای نظام جمهوری اسلامی و مملکت عزیزمان میدهیم، اما شما را به همان شهدایی که دم میزنید قسم میدهیم که بگذارید ما هم به زندگی خود بپردازیم.
باور کنید ما به زندگی خود مشغول بودیم، اما وعدهی لباس گرم شما ما را از پای درآورده است.
فرزند شهید
منبع : شاهد نیوز